سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که میان خود و خدا را به صلاح دارد ، خدا میان او و مردم را به صلاح آرد ، و آن که کار آخرت خود درست کند ، خدا کار دنیاى او را سامان دهد ، و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است ، خدا را بر او حافظى است . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 91 مهر 5 , ساعت 8:53 صبح

هنر چیست؟ جواب این پرسش همواره به عنوان یکی از مجهولات در قرون گذشته ودر بین متفکران گوناگون باعث شده تا افرادی با طرز تفکر های ضدو نقیض سعی به تبیین آن برآیند. گرچه امروزه به هر کس بگوییم هنرراتعریف کن در پاسخ تعریف های مشابه و صد البته سطحی از هنر خواهیم شنید اما به راستی هنر چیست ؟

اگر هنر را بافته ای از مشاهده وتفکر بنامیم آنگاه به این نکته می رسیم که این راز آفرینش در روان انسان به امانت گذاشته شده تا او به درستی جانشین خالق خود باشد. در واقع اثر هنری مخلوق خالقی خلاق و شاهدی اندیشمند است که بدون شک ریشه های این خلاقیت را باید در آنچه نادیدنی است به جستجو نشست. در این میان هنرمند نیز صاحب مقام والایی می شود و برای هنرمند همین بس که او را جانشین خالقش نامیدیم وهنر را نوعی هدیه الهی به او می دانیم که با درکی عمیق ازاتفاقات و اشیای دور وبرش و سپس تبیینی هنری به بهترین نحو، به وظیفه وتکلیف خود عمل می کند. اما، مگر هنرمند هم مکلف به انجام تکلیف است؟

در جواب این سوال به پشتوانه صدها سال هنر اسلامی ودینی می گوییم بله، هنرمند باید خود را به اصل وحقیقتی متعهد و مقید بداند. ذهن پرسشگر از اینجا به این شک می رسد که مگر هنر هم ملزومات دارد مگر نه اینکه هنر زاییده تخیل واحساسات آدمی است وتعهد یعنی محصور ماندن درمحیطی بسته پس چگونه می توان این دو را گرد هم آورد ! درپاسخ به این پرسش، پرسشی می آوریم وآن اینکه مگر هنرمند، موجودی ورای انسانها است یعنی هر کس هنرمند نامیده شد بنا به آزادی خیال اجازه مطرح کردن ونشان دادن هر چیزی را در هر سطح و منزلتی دارد و از تعلقات انسانی و اخلاقی خلاص می شود واضح است که هنرمند قبل از اینکه به آن ادراک وتبیین هنری برسد انسانی است مخلوق خالق خود واین حقیقتی است که هنرمند خود را باید متعهد به آن بداند. تعهدی هم در برابر شیوه ونوع روایت، وهم در قبال موضوع و مضمون اثر خویش. اگر معتقدیم که انسان هنرمند در قبال جهان واشیای پیرامون خود مسوولیت دارد ناگزیریم بپذیریم که پیش از همه وبلکه بیش از همه درمقابل سایر انسانها مسوول است و به سبب این تعهد دیگر حق ندارد قالبی نازل را برای اثر هنری خود برگزیند. تعهد دیگر همانطور که پیشتر آمد در قبال مضمون وروح اثر است، آیا به حکم هنرمندبودن وصاحب ذوق هنری حق داریم هر مضمونی را به خورد مخاطب خود بدهیم؟ !

اصلا این انسان که می گوییم، کدام انسان است انسان ضعیف النفس، شهوت ران، افسرده، هیجان زده، ترسو و. . .

آیا به راستی هنر یعنی اینکه عده ای را جهت ترسیدن، خندیدن و یا شهوت راندن به دور هم جمع کنیم؟ پس در این میان نیازهای فطری بشر را کدام ذوق هنری پاسخ می گوید؟ بار دیگر این سوال را مطرح می کنیم که آزادی خیال یعنی چه؟ اصلا این آزادی، آزادی از چیست؟ آیا هنرمند حق دارد توهمات وتصورات مالیخولیایی ذهن پریشان ومشوش خود را نقش دهد وجلوی دوربین ببرد؟ بال وپر دهد ودر میان خطوط کتاب آورد؟ وباز آیا هر منقطع از وحی ای که تکنیک های هنری را می داند حق دارد یاس های نفسانی خود را به جامعه تزریق کند؟ واگر حق دارد پس بحث فضیلت و اخلاق چه می شود؟ اگر پذیرفتیم که هنرمند قبل از هنرمندی انسان است پس چگونه او را از حیطه اخلاق وحکمت و فضیلت جدا کنیم؟

گرچه درجامعه ای که هر دیوانه ای را هنرمند می نامند و هر معلوم الحالی را هنرمندتر ناگزیر به این معنی می رسیم که شاید هنرمندان (بخوانید دیوانه ها) به حکمت واخلاق نیازی ندارند و فقط به بیان احساسات مالیخولیایی خود متعهداند، آنان حتی به وجود خویش نیز متعهد نیستند. از دوران خردسالی به هر کودک می آموزند: اول فکر کن بعد سخن بگو! می خواهم بدانم هنرمند امروز آیا هرگز ازخود نمی پرسید این که می خواهم بگویم اصلا ارزش بیان کردن دارد؟!

? سینما هزار حرف نگفته

بنا نداشتم دراین مجال به سینمای ایران اشاره کنم - به بهانه وجود برخی کارگردانان و فیلم سازان متعهد به خود اجازه ندادم که از لفظ سینمای آبگوشتی استفاده نمایم- اما برخوردهای روزانه با مخاطبانی که دانسته و ندانسته پای فیلم های منحرف وآبگوشتی سینماها می نشینند و آنچنان مغروق پرده نقره ای در ظلمات سینما می شوند که گویی هیپنوتیزم شده وبا ریسمان نامریی جذابیت به پرده سینما بسته شده اند وآن هنگام خلاص می شوند که لامپ های سینما یکی یکی روشن می شوند ودرهای خروجی مملو ازمفتونان عالم سینما است مرا بر آن داشت که به صورت محدود به بیان انحرافات متعدد آن از منظر ذهن کوته اندیش خود بپردازم.

سالها پیش زمانی که فیلم های قیصر،گنج قارون - وسریال هایی چون دایی جان ناپلیون- و امثالهم عنوان فیلمفارسی وسینمای آبگوشتی برای سینمای ایران به ارمغان آورد شاید اصلا کسی به ذات واصالت سینما که همان ذات واصالت تکنیک غرب است فکر نمی کرد. با وقوع انقلاب وبحث انقلاب فرهنگی در دانشگاهها کم کم اندیشه های ناب در بحث هنر وعلی الخصوص سینما نمودار شد که شاید مهمترین و برجسته ترین آنها شهید آوینی باشد. گرچه در تفکر اسلامی بحث هنر وهنرمند چیزی جدا از دستورات و تعالیم و آموزه های دینی نیست ومی توان تعاریفی از هنر متعهد را درتفکرات ناب شهید مطهری وبعضا شهید بهشتی وخود حضرت امام (ره) پیدا کرد اما سیدمرتضی آوینی به سبب فعالیت در عرصه سینما و تلویزیون و به طور کلی هنر اسلامی پر آوازه تر است ومرز ما نیز برای هنر متعهد و غیر متعهد نقدا اندیشه ها و تفکرات اوست.

پس از دهه 60 وبا ساخت آثاری رده پایین در سینمای ایران این صنعت پا به دهه هفتاد گذاشت. گر چه با وقوع جنگ تحمیلی فرصتی نادر در اختیار فیلم سازان ایرانی قرار گرفت که هنر اسلامی را به نمایش بگذارند اما به جز چند فیلم انگشت شمار دراواخر دهه 60 دیگر آثار تولیدی نه تنها چنگی به دل نزد که حتی بسیاری از ارزشهای رزمندگان ودستاوردهای جنگ را زیر سوال برد. اما دهه 70 با ساخت آثاری درخشان، متفکرانه ومتعهدانه آغاز شد.

فیلم از کرخه تا راین ساخته ابراهیم حاتمی کیا حکایت از رویکردی جدید درعرصه سینما دارد که یکی دو سال بعد با ساخت آثاری دیگر از این کارگردان ودیگر کارگردانان در عرصه های اجتماعی وخانوادگی همچون بچه های آسمان ساخته تحسین برانگیز مجید مجیدی وساخته هایی از مرحوم رسول ملا قلی پور ادامه یافت. از سال 76 به بعد اما نزولی چشمگیر در ساخت آثاری سینمایی و کلا هنری شاهد بودیم. دلیل این نزول را فقط دریک کلمه می توان خلاصه کرد و آن آزادی است.

همان آزادی که پیشتر از آن به عنوان اسارت انسان در بند هوای نفسانی نام بردیم. گرچه در دهه 80 با ساخت آثاری همچون خیلی دور خیلی نزدیک رضا میرکریمی و یک تکه نان کمال تبریزی جرقه هایی جهت برون رفت از آن دوره زده شد اما همچنان سینمای ما و بعضا تمامی عرصه های هنری در بند نفسانیات شیطانی وتصورات مالیخولیایی سازندگان وپدید آورندگان آن است.

گالری ها و کارگاه های هنرهای زیبای ما آنقدر سرد و خاموش است که گویی اصلا هیچ تفکر سیالی نقش دهنده آثار آنها نبوده است و نیاز است که آن - به اصطلاح- هنرمند خود، تک تک آفریده هایش را شرح دهد!آیا اینچنین دیگر می توان از آن آثار لذت برد ! !حال شما بگویید آیا این تصورات، تصوراتی است که گیشه را فتح می کند یا ذهن جستجوگر فطرت های پاک را ؟!

آنچه امروزه مخاطبان را به سالن های تاریک سینما می کشاند در واقع همان میل او به ارضای نیازهای شهوانی وجسمانی اوست. در واقع سینماها غفلتکده هایی هستند که درآنها فیلم ساز با هوشیاری وهنرمندی تمام اختیار را از انسان گرفته و عنان او را به دست می گیرد وتاجایی پیش می رود که با نفی عقل واختیار مخاطب وایجاد تعلیق روانی، او را تسلیم خود کرده ودر حقیقت بنده خود می سازد.

? راه نجاتی هم هست

شاید یگانه راه نجات در این باشد که سعی کنیم طرحی نو دراندازیم واین همان هنر متعهد است. مبرهن است که وقتی سخن از هنر به میان می آید همه عوالم هفت گانه هنر را شامل می شود.

نخستین گام در طراحی این راه وروش شناخت اصول فکری و پایه های تکنیکی سینما است. سینما به مثابه یک صنعت امروزه چه بخواهیم و چه نخواهیم بیرون از ذهن ما وجود دارد، ومقبولیت آن در آنجاست که به خوبی به تامین نیازهای حیوانی بشر می پردازد ودر این میان کسانی راه نجات را یافته اند که اهل ولایت خداوند اند، آنها که خویش را از اسارت به تعلقات دنیوی رهانیده اند.

جذابیت، بی چون وچرا بهترین ابزار فیلم جهت جذب مخاطب است. حال آنکه این جذابیت ها دنیوی وحیله های سینمایی است. بشر امروز مضطرب وبی قرار است این اضطراب وبی قراری دوایی جز بازگشت به حقیقت ویکتا پرستی خالق عالم ندارد باقی راهها هر چه پر طمطراق تر باشد سرابی متعفن بیش نیست. راه نجات در این نیست که جذابیت را کنار بگذاریم که اگر چنین پنداریم راه را اشتباه رفته ایم. می توان ازاین جذابیت ها طوری بهره برد که نهایت آن، نه ازخودبیخودی مخاطب،که رسیدن به معانی و ارزش های بزرگ انسانی و اسلامی باشد.

هنرمند همانگونه که گفتیم هم مشاهده می کند وهم تفکر. در واقع چشم به ماورا می گشاید عالم خیال هنرمند هم می تواند عوالم دنیوی و هم می تواند خزاین غیب باشد، پس چه بهتر که هنرمند چشم دل را به عالم سراسر مظاهر و آیات ملکوتی باز کند و آن حقایق ملکوتی را با درک هنری خود به بهترین نحو ممکن تبیین کند. هنرمند رازدار این خزاین است و زبان او زبان تمثیل، پس باید رمز و راز حقایق متعالی وقدسی را درجهان بنمایاند.

? هنر متعهد

نکته پایانی اینکه هرمعنای مجردی امکان تصویرشدن ندارد اگر هم داشته باشد با ترجمه ساده لفظ به تصویر ممکن نمی شود. کار تصویرگر تمثیل بخشیدن به حقایق نورانی وملکوتی است واین همان هنر دینی ومتعهد است.

هنر دینی آن هنری است که معارف همه ادیان وبیش از همه دین مبین اسلام را نشر داده، و بیان کند که چه جان های پاکی درراه اثبات حقانیت این حقایق نثار شده است. لزومی ندارد که با واژگان دینی هنر دینی به وجود آوریم هنری که عدالت، مهرورزی وایثار و. . . را درجامعه به نمایش بگذارد ولو اینکه هیچ آیه وحدیثی در آن ذکر نشده باشد هنر دینی است.

آن چیزی که درهنر متعهد و فراتر از آن هنر دینی مورد توجه است این است که این هنر درخدمت شهوت وخشونت وابتذال و استحاله هویت انسان وجامعه قرار نگیرد در این راستا پرداختن به معارف ودستاوردهای عمیق انقلاب اسلامی شاید مهمترین وظیفه هنرمندان مسلمان باشد.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ